من میگم دیگه نمی نویسم اما فقط اینجا نوشتن منو آروم میکنه.اگه بخونی مطالب رو همش حرف تکراری دلتنگیه.اره تکراریه اما واسه من این اصلحالمه.من چکار کنم؟به کی پناه ببرم؟تو که نقاش بوم دل من بودی بیا و ببین فقط رنگ سیاه نشسته و ناامیدی ریشه کرده تو وجودم.چقدر بنویسم و نخونی یا اگه میخونی جواب ندی؟چه اتفاقی افتاده واست؟جدیدا مینویسمو فرداش پاک میکنم کاری که هیچوقت نمی کردم.
هوای اردیبهشت جور خاصیه.خیلی دونفرست.دستهای تنهای من ازم شاکی ان.از دلم نگمبراتیه اعتراف؛تو همیشه بیشتر از سنت بودی،مث اینکه کوهی از پختگی و تجربه رو داشتی،ازت میخوام اگه درگیر کاری هستی تصمیم درست رو بگیر.گل بی خار من وقتی به این چهارده سال فکر میکنم میبینم تو خوبی مطلق بودی و بس.تو ماه منی و هزارتا ستاره هم به نور مهربونیت نمیرسه نگارم...
ما را در سایت نگارم دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : mojiraama بازدید : 125 تاريخ : دوشنبه 6 تير 1401 ساعت: 1:20